

لطف خدای مهربان شامل حالم شد:
ترجمهٔ قرآن برای جوان و نوجوان
و چه کاری از این بهتر!
متولد 49 هستم. در شهر اراک به دنیا آمدم. 13 ساله بودم که طلبه شدم. همانسال به جبهه رفتم و همانجا با جوانی بسیجی آشنا شدم که به انگلیسی حرف میزد. این شد که در کنار دروس طلبگی، زبان انگلیسی را هم یاد گرفتم.
سال هفتاد به قم کوچیدم. ده سال تمام پای درس تفسیر استاد جوادی آملی زانو زدم و بادهنوش زلال معارف وحیانی شدم. چه سالهای شیرینی بود!
بعد از اتمام درسهای رسمی طلبگی، دست تقدیر پای مرا به مشهد مقدس کشاند. آنجا هم مطالعات تفسیری را رها نکردم و درس استاد را از رادیو معارف پی میگرفتم.
رمضان سال 88 فرا رسیده بود. مشغول نوشتن کتابهایی دربارهٔ حج و عمره بودم. دخترانم موقع خواندن قرآن، دائم از ترجمههاش سوال داشتند: “این جمله یعنی چی؟!”، “این کلمه به چه معناست؟!”، “ربط این عبارت با قبل و بعدش چی میشه؟!” و… .
سخت تو فکر فرو رفتم. لطف خدای مهربان شامل حالم شد:
ترجمهٔ قرآن برای جوان و نوجوان و چه کاری از این بهتر!
فورا دست به کار شدم. یک سری کتاب کودک خواندم. ترجمهٔ فارسی کتاب مقدس را دیدم و یک سری کتاب و مقاله درباره ترجمه و ترجمهٔ قرآن. تجربهٔ تالیف و ترجمه هم که داشتم.
شروع کردم به ترجمهٔ جزء 30 بعد ترجمه، هر سورهای را به دانشآموزان یکی دو کلاس میدادم تا بخوانند و نظر بدهند. کار خوبی از کار درآمد و از آن استقبال شد.

6 سالی کار طول کشید. دو سال هم ویراستاریش. شکر خدا رمضان 96 چاپ شد.
تشویق شدم و دلم قرص شد تا همه قرآن را همانطور ترجمه کنم؛ یعنی تفسیری و پیامرسان.
6 سالی کار طول کشید. دو سال هم ویراستاریش. شکر خدا رمضان 96 چاپ شد. رمضان امسال هم ویرایش دومش و سالهای بعد هم انشاءالله ویرایشهای بعدی.
اگر چه ترجمه برای جوانها و نوجوانها نوشته شده، بزرگترها هم دوستش دارند. خوشبختانه همه جور آدم توانسته باهاش ارتباط بگیره. روان بخونه و راحت بفهمه.
الان که اینها را دارم مینویسم، به کارهای بزرگی هم فکر میکنم: مثل ترجمه قرآن البته فعلا به چهار زبان زنده دنیا که بیش از نیمی از مردم روی زمین را پوشش میده؛ یعنی انگلیسی و اسپانیولی و چینی و روسی.
دعا کنید تو این راه موفق بشوم تا مردم دنیا هم از خواندن قرآن لذت ببرند و زندگیهاشون را با راهنماییهای اون سروسامان بدهند و از خیر دنیا و آخرت بهرهمند بشوند. به امید فرداهایی بهتر در فهم معارف قرآن…